به گزارش خبرگزاری مهر، جدیدترین نشست «رستاخیز واژهها» با محوریت بررسی خدمات متقابل اسلام و هنر نقاشی با حضور مرتضی گودرزی دیباج و محمدمهدی رسولی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
مرتضی گودرزی دیباج، نقاش و پژوهشگر در ابتدای این جلسه گفت: به نظرم چکیده بحث امروز ما پاسخ به این سوال است که آیا اسلام به هنر خدماتی داشته و برعکس، هنر به اسلام خدماتی داشته است یا خیر؟ در پاسخ به سوال اول باید دستهبندی دقیقتری انجام بدهیم و این سوال را بپرسیم که اسلام به هنر، خدمت کرده یا تاثیر گذاشته است؟ تاکید میکنم که اسلام بر هنر تاثیر داشته است، اما پاسخ به این سوال که آیا اسلام به هنر خدمت کرده یا خیر، بسته به نوع جهانبینی ما متفاوت است.
وی افزود: اگر بخواهیم با نگاه گزندهای به این پرسش نگاه کنیم، چیزی دستگیرمان نمیشود در حالی که اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم متوجه میشویم که اسلام به هنر «خیر و برکت» رسانده است. به عبارت دیگر هنر به عنوان دستمایهای بسیار لطیف در دستان این تفکر قرار رفته و برکت پیدا کرده است. مصادیق این موضوع در آثار هنری خلق شده در سراسر دنیا، از دور ترین نقاط آفریقا تا شرق دور تجلی پیدا کرده است. به عبارت دیگر میتوان گفت که اسلام باعث معنابخشی به آثار هنری شده است.
این نقاش و پژوهشگر با اشاره به جلوههای ناب هنر اسلامی گفت: درست است که ایران مهد ناب هنر اسلامی است اما جلوه بیتکلف آن را در ماوراءالنهر یعنی آسیای میانه امروزی نظیر افغانستان میتوانید ببینید، چرا که در آنجا آموزههای دینی و هنری دستنخورده مانده و هنرمند کاملا براساس باور و اعتقادات خود دست به خلق اثر هنری زده است.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود به خدمات هنر به اسلام اشاره کرد و گفت: در نقطه مقابل، اگر بخواهیم خدمات هنر به اسلام را مورد بررسی قرار بدهیم باید در سطحی کلانتر مفهوم هنر اسلامی را مورد توجه قرار بدهیم. هنر اسلامی دارای چند مولفه است؛ اولین مولفه این است که هنر اسلامی برخلاف هنر مسیحیت که تلاش دارد عالم خیال را تجسم ببخشد، سعی دارد نمونههای عینی را به تصویر بکشد. ویژگی دوم هنر اسلامی این است که سراغ حقیقتی میرود که ورای جسم و ماده است. برای مثال، «واقعه کربلا» اتفاقی واقعی است اما حقیقت کربلا و قیام امام حسین علیه السلام در پشت آن نهفته است که حضرت زینب سلام الله علیها میفرمایند: «چیزی جز زیبایی ندیدم.»
اینپژوهشگر گفت: نکته دیگر این است که هنر اسلامی اصلا کسلکننده نیست و تنوع فرم، نور و رنگ در آن به زیبایی دیده میشود. بنده معتقدم که جلوههای عالی هنر در فرهنگ اسلامی ایرانی خلق شده است. موضوع مهمی که در این جلسه باید اشاره کنم این است که در هیچجایی از فرهنگ اسلامی ندیدم که فقه مزاحم هنر شده باشد و نمیدانم چرا عدهای میگویند فقه باعث ایجاد محدودیت برای هنر شده است. بنده معتقدم هنرمند تا زمانی که مسلط بر بیان و زبان هنری نشده است که بتواند اثر فاخر خلق کند، حق ندارد به این حیطه ورود پیدا کند.
محمدمهدی رسولی، نویسنده و نقاش هم بهعنوان دیگر سخنران این جلسه، گفت: پیش از اشاره به مفهوم هنر و اسلام باید مفهوم عمیقتری را مورد بررسی قرار بدهیم و آن هم انسان است. انسان قبل از اینکه هنرمند باشد، کسی است که مخاطب کلام وحی قرار گرفته است و به او یادآوری شده که چه هست و چه باید باشد. در چنین شرایطی، یک هنرمند این نغمهها را بیشتر به سوی خودش جلب کرده و با استفاده از هنر خود تلاش میکند تا انسان را به مقام متعالیتری برساند.
وی افزود: موضوع مهم دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اسلام با ذات و فطرت آدمی کار دارد و اگر به آن فرصت تظاهر بدهیم میبینیم که یک نقاش مسلمان در اثر هنری خود سراغ فطرت پاک انسانی رفته است؛ یعنی دقیقا سراغ همان مفهومی رفته که مورد تاکید اسلام است. باید توجه داشت که اساس و جوهر ذاتی هر اثر هنری، تجلی درونیات و خلقیات هنرمند است و اگر نباشد حلقه مفقودهای گم شده است.
در بخش دیگری از ایننشست، گودرزی دیباج درباره تاریخچه هنر اسلامی گفت: در ۳ سده اول اسلام، حضور و ظهور تصاویر و نقاشی کمتر به چشم میخورد. یعنی هنر تصویرگری، نقاشی، مصور کردن کتب و ... کمتر وجود داشته است. مگر آنکه کاربرد خاصی مدنظر بوده است. برای مثال در کتاب طب از نقاشی استفاده شده است. البته در کشورهایی خارج از شبه جزیره عربستان که اسلام به آنها رسیده است، نمونههای بیشتری از نقاشی به چشم میخورد. برای مثال در مصر و آفریقای مرکزی، آثاری دیده میشود که البته بسیار ضعیفاند. بنده معتقدم که جلوههای درخشان هنر اسلامی را از حدود قرن ۸ و ۹ به صورت جدیتر میبینیم.
وی افزود: میتوان گفت که در ایران، شمایلکشی از صفوی به بعد رونق پیدا میکند. حتی در دوران صفوی، پرترهکشیهایی رایج میشود اما هیچ ربطی به هنر اسلامی ندارد. به همین دلیل است که شمایلهای جدیتر را در دوره زندیه و افشاریه به بعد میبینیم.
اینپژوهشگر، درباره جلوههای هنر اسلامی در ایران گفت: در کشورمان، ۳ نقطه عالی در هنر اسلامی وجود دارد که واقعا عجایب این هنراند؛ مسجد شاه اصفهان، مدرسه چهارباغ اصفهان و مسجد گوهرشاد که هر کدام در دورههای مختلفی ساخته شدهاند. وقتی وارد مسجد گوهرشاد میشوید، میبینید که همه جنبههای هنر تجلی پیدا کرده است. البته باید اشاره کنم که مسجد شاه اصفهان محصول هنر اسلامی در دوران صفوی است که هنر فاخر اشرافمنشانه اسلامی به شمار میرود در حالی که مسجد گوهرشاد دارای باطن صمیمیتر و مردمیتری است.
دیباج ضمن گلایه از عدم بیان هنر اسلامی برای نسل جوان گفت: بخشی از هنر اسلامی ما برای محققین، هنرمندان و حتی نسل جوان بیان نشده است. اگر چیزی نوشته نشده به این معنی نیست که چیزی وجود ندارد. اتفاقا میلیونها اثر هنری در گستره جغرافیای ژئوپلتیک اسلام با همین فرهنگ و جهان بینی خلق شده است، اما کمکاری و بیتوجهی سیستمها بدان باعث شده است که هنر اسلامی را به عنوان یک پدیده مورد نظر قرار بدهیم؛ پدیدهای که در دورهای مفید بوده و در دورهای دیگر مفید نبوده است. به همین دلیل است که سالها نمیتوانیم یک مسجد منطبق بر اصول هنر اسلامی بسازیم. به نظرم لازم است که در ابتدا هنر اسلامی را واکاوی کرده و نشانهشناسی کنیم. سپس مبانی رنگ، فرم، نگاه حکمی اسلامی و ... از دل آن بیرون کشیده شود و سپس در دورههای آموزشی دانشگاهی و غیردانشگاهی تدریس شود.
وی در پایان گفت: بنده معتقدم که مبانی مختلف هنر اسلامی را آموزش نداده و تبدیل به درس نکردهایم. همین موضوع باعث میشود که یک مسجد ساخته میشود اما هیچ ربطی به هنر اسلامی ندارد. البته فقط مسجد نیست. پل صدر ساخته میشود اما وقتی از زیر آن عبور میکنید هر لحظه میترسید که فرو بریزد در حالی که پل خواجو ساخته میشود و شما دوست دارید ساعتها زیر آن راه بروید و بنشینید. هنر اسلامی، هنر امیدزا و امیدپرور است. در هنر اسلامی هیچ رنگ و بویی از غم دیده نمیشود و ملالآور نیست. این پارامترها در هنر فرش، معماری و ... کاملا به چشم میآید.
نظر شما